✍رضا میرزاد
توئیت متفاوت دکتر مسعود بصیری رئیس سازمان بسیج رسانه کشور در پی حادثه تصادف اتوبوس خبرنگاران اشارهای است به سنت و اخلاق دیرینه جامعه ما. در این سنت و اخلاق توجه به خبرنگاران هنگامی رخ میدهد که آنان مرده باشند .
با مرگ خبرنگاران مراسمها برگزار، فضای رسانهای و مجازی و مکتوب پر میشود از اطلاعیه و پیام تسلیت و برخی نیز آنچنان بر سر و سینه خود میکوبند کهای بسا در زمان حیات نام او را نیز نشنیده بودند و یا سایهاش را با تیر میزدند.
انواع و اقسام مصاحبهها، رنجنامهها، نقلقولها، و بیان خاطرهها. نقلها و خاطراتی که عمدتاً قلابی و ساختگی هستند و بهنوعی مفید به حال کسی که آنها را نقل میکند نیز در چنین شرایطی عیان است .
در چرایی این وضعیت نیاز به تحقیق و بررسی نیست و پی بردن به اینکه چرا ما اینگونه هستیم کار سختی نیست: توجه به "زندهها خرج دارد"،" ایجاد مسئولیت میکند"، "از ما توقع دارند"،" بیمارند"،" به دوا و درمان نیاز دارند"، "اجاره نشینند، گرفتاری دارند"،" بدهکاری دارند، کمک میخواهند، "از دوستان و مدعیان و نهادهای دولتی انتظار دارند" و "برآورده کردن این انتظارات کار سختی است".
آنان که روزی چشم دیدن خبرنگاران را نداشتهاند و از خبرنگاران دوری گزینند و منتظر مرگ آنان بودهاند به یکمشت حرف مفت و تظاهر به ماتمسرایی و ننهمنغریبم که مسئولیتی ایجاد نمیکند رو میآورند.
چراکه آدم مرده دیگر خرج بیمارستان ندارد. لازم نیست کسی دنبال داروها و گرفتاریهایش بدود. اجاره خانه هم ندارد.
انتظار و توقعی هم ندارد. آدم مرده خطری ندارد و نمیتواند احیاناً مخل موقعیت و منافع ما شود. حالا نهفقط توجه به او بدون هرگونه خرج و زحمتی است، که فواید و منافع بسیاری نیز دارد. میتوان نام و اعتبار او را به خود چسباند.
میتوان در کمال آسودگی عکسهای یادگاری را بالا آورد و نشان داد که ما باهم «اینجوری» بودیم
میتوان با حرکات نمایشی در فراقش ضجه زد و زنجموره سر داد که همه بدانند ما چقدر خانهیکی بودیم و چقدر قدرش را میدانستیم.
میتوان خاطرههای قلابی و نقلقولهای ساختگیای را به او نسبت داد که مفید به حال ما باشند.
توجه به زندهها موجب زحمت و زیان میشود؛ اما توجه به مردهها موجب رحمت و منفعت. انسان دلال پیشه و فرصتطلب و منفعتگرای جامعه امروز ما همواره حساب سود و زیان را میکند. او کاری بازندهها ندارد، با مردهها کار دارد.
توییت متفاوت دکتر مسعود بصیری رئیس سازمان بسیج رسانه کشور واقعیت این شعر زندهیاد مهدی سهیلی است که به زبان طنز از مردهپرستی مردم زمانه سخن گفته است:
« تا مرا روح و روان در تن بود، موقع سردی بازارم بود
مردنم معرکهای برپا کرد، دکهمردهپرستی واکرد
رادیو ساعت9 داد خبر، که سهیلی به جنان کرد سفر
روزنامه، ز ره آقایی ، در غمم کرد قلمفرسایی
آنیکی گفت به صد نالهوسوز، بیپدر شد ادبیات امروز